تو خیلیییی دورییییی خیلیی دوریییی. خیلییییی دوووور ترس از دست دادن در من زبانه میکشد . دیکتاتور هستم و حاضرم برای ماندن آدم ها در زندگیم و پیروی آنها هر کاری بکنم. به زندگی جدید من خوش آمدم! اینها را امروز در حالی که بمرانی گوش میدادم و کوله باری از مشکلات کمرم را بدرد آورده بود و همه چیز را رها کرده بودم و لم داده رو صندلی زل زده به سقف سیگار دود میکردم فهمیدم بغض بود که آرام آرم آمد تا گلویم و قل خورد تو چشم هام...
مامان و معنای زندگی
من نمیدانستم معنی هرگز را
ها ,رها ,کرده ,داده ,بدرد ,لم ,همه چیز ,و همه ,بود و ,آورده بود ,چیز را
درباره این سایت